Donnerstag, 21. Juni 2007

موانع ترويج ازدواج موقت

موانع ترويج ازدواج موقت در پانصد و شصتمين جلسه شوراي فرهنگي اجتماعي زنان مطرح شد.
شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در پانصد و شصتمين جلسه خود مسائل و مشكلاتي را درباره ترويج ازدواج موقت مطرح كرد.

عدم تصويب آئين‌نامه اجرايي قانون تسهيل ازدواج جوانان
در جلسه شوراي فرهنگي اجتماعي زنان مطرح شد كه چندي قبل مجلس شوراي اسلامي درباره تسهيل ازدواج جوانان مصوبه‌اي را در تاريخ 7/10/84 داشته است كه في‌نفسه حكايت از توجه مجلس به اين حق فردي و اجتماعي مردم داشته است ولي با انقضاي بيش از يك سال از تصويب قانون در حالي‌كه طبق ماده 11 آن، دولت را موظف به تهيه آيين‌نامه اجرايي آن در مدت سه ماه مي‌كرد اجراي مصوبه مسكوت مانده است. در چنين شرايطي ظاهراً تسهيل در ازدواج جوانان غير ممكن كرد، الگوي توسعه ازدواج موقت تجويز گرديده است، بديهي است كه اگر همتي براي حمايت از حقوق جوانان وجود داشته باشد ترجيح ازدواج دائم و ترويج اصل اخلاقي و عرفي زوجيت واحد كه از پذيرش عمومي و فراگير در ميان همه اقوام و اديان مذاهب برخوردار است محل ترديد نيست. رها كردن اجراي مصوبه مجلس و قانون كشور و گشودن راه ديگر در حالي‌كه نتايج اجراي آن قانون معلوم نيست چه مفهومي دارد؟

مسكوت ماندن احكام فقهي ازدواج موقت در كتب حقوقي و مدني
با فرض اين‌كه ازدواج موقت بتواند مفري از ارتكاب رابطه نامشروع باشد اما با توجه به اين‌كه بسياري از احكام ازدواج موقت، به دليل عدم شيوع آن، در كتب قانوين ايران منعكس نگرديده است و لذا منجر به تضييع حقوق زنان و اطفال متولد از اين نوع نكاح مي‌باشد محتاج تامل بسيار است. وجود اين احكام در كتب فقهي با توجه به اختلاف بين فتاواي علما و فقها و فقدان ضمانت اجرا براي پيروي از آن در فقه حكومت اسلامي معضلات ناشي از ترويج اين نوع ازدواج را حل نخواهد كرد.

عدم تضمين حقوق زنان در ازدواج موقت
طبيعي است كه ازدواج موقت هم به لحاظ كاركرد آن و هم به لحاظ اثبات آن براي زنان در بردارنده حقوقي بيشتر يا برابر با نكاح دائم نيست و لذا ترويج آن موجب افزايش حقوق خانوادگي زنان نمي‌باشد، چه بسا زناني كه به دنبال تمتع ازدواج مذكور رها شده‌اند و يا با بذل مدت مانده از سوي آنان بدون هرگونه حقوقي برجاي مانده‌اند. ازدواج‌هاي موقت طويل‌المدت كه در واقع همان ازدواج دائم است كه تنها براي فرار از تعهدات ناشي از ازدواج دائم منعقد مي‌شود چگونه قابل توجيه است و تابع احكام كدام نكاح است؟ آيا عسر و حرج در اين نوع نكاح قابل طرح است؟ ا خذ خسارت ممكن است؟ حفظ عده و حرمت نكاح پس از آن بدون ثبت و ضبط اين نكاح چگونه ميسر است؟ چرا برخي افراد بخشي از آيه شريفه «و متعوهن» را به خاطر مي‌سپارند ولي ا زتوجه به باقي آن يعني «سرحوهن سراحا جميلا» امتناع مي‌كنند.

افزايش دعاوي مدني و خانوادگي ناشي از نكاح موقت
چه بسا دعاوي اثبات واقعه نكاح و اثبات نسبت زاييده ازدواج‌هاي موقت، غيررسمي و غير مكتوب است. به گونه‌اي كه امروزه اين گونه ازدواج را براي دوره نامزدي زوجين به زحمت مي‌توان توصيه نمود. از آنجا كه عدم ثبت نكاح موقت فاقد ضمانت اجراي مدني و كيفري هستند زناني كه پس از انقضاي مدت نكاح يا در اثناي مدت رها مي‌شوند بايد به دنبال اثبات واقعه نكاح باشند تا بتوانند مهريه را وصول كنند، همچنين اگر باردار شده باشند براي اثبات مشروعيت طفل خود بايد هزينه نسبت را كه گران و پرزحمت است، عهده‌دار شوند انصاف نيست كه تمتعات دو طرفه و زحمات يك طرفه باشد.

عدم حمايت از حقوق اطفال متولد از نكاح موقت
كسي پاسخگوي فرزندان رها شده ناشي از ازدواج موقت نيست، آيا دولت در تأمين هزينه‌هاي آنان به طور مكفي موفق بوده است و اگر چنين است آيا حق نسبت و حفظ آن از حقوق اين كودكان كه ناشي از تمايل موقت والدين به زندگي مشترك است تأمين شده است؟ مسئول تأمين آتيه و نفقه و حتي هزينه زايمان و تولد آنان كيست؟ پدري كه از بند زوجيت رها شده است؟ مسئول سقط‌هاي غيرقانوني زناني كه نان آور ندارند و قدرت تامين اين فرزندان را نمي‌يابند چه كسي است؟ آيا واگذار كردن اين همه تكاليف قانوني و اسلامي به صرف اراده فردي افراد صحيح است؟

طرح گسترش عفاف و حجاب و راهكارهاي اجرايي آن
معلوم است كه تا تبيين همه احكام مربوط به اين نوع ازدواج، ترويج و تسهيل آن، امتناع از رويارويي با مشكلات مهم تسهيل ازدواج دائم جوانان بوده و به هيچ وجه قابل توصيه نمي‌باشد، اگر متعه همه راه حل تجرد جوانان است، شان آيه شريفه «وليستعفف الذين لايجدون نكاحا» چيست؟ آيا مفهوم عفاف غير از تزويج نيست؟ واقعا عجيب است در شرايطي كه بايد همه مسئولان امر در برابر عدم اجراي مصوبه شورايعالي انقلاب فرهنگي در زمينه راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب پاسخگو باشند. به ترويج و تسهيل نكاح آن هم نه نكاح دائم بلكه نكاح موقت متوجه مي‌گردند. اولويت و گسترش اخلاق اسلامي و تقواي ديني در كنترل غرايز كه هدف بعثت نبي‌اكرم (صلوات‌الله عليه و آله) مي‌باشد از مسلمات دين اسلام است لذا فراوانند علماي اخلاق كه مردم و جوانان را از تجديد و تعدد زوجات موقت يا دائم و توجه به شهويات به دليل حفظ مردان از ضعف جسماني و عقلاني برحذر داشته‌اند.

رجحان ازدواج دائم به ازدواج موقت
همانگونه كه واقعيت‌هاي موجود حاكي است گسترش راه‌هاي اطفاي غريزه و ارضاي شهوات بدون هرگونه تعهد سپاري مالي و قانوني افراد به يكديگر باعث تضعيف هر چه بيش‌تر نهاد خانواده مي‌شود. ازدواج موقت به دليل اين‌كه همه نيازهاي زوجين را برآورده نمي‌سازد و اصولاً يك رابطه قانوني سهل گيرانه است از يكسو نمي‌تواند جايگزين ازدواج دائم شود و از سوي ديگر به دليل آسودگي خاطري كه براي مردان از نظر تأمين مالي همسر به دنبال دارد مي‌تواند در تغيير ذائقه آنان مؤثر افتد و ميل به ازدواج دائم را به طور كلي كاهش دهد به ويژه اگر تجويز و تحسين ازدواج موقت به ترغيب مردان متأهل بينجامد مي‌تواند منجر به فروپاشي خانواده اول و جدايي همسران دائمي و صدمات عاطفي و امنيتي براي فرزندان خانواده باشد. متأسفانه استقبال اين گروه مردان از اين ازدواج بيش‌تر از جوانان مجرد و فاقد همسر است اين در حالي است كه براي رعايت عدالت بين همسران هيچ تدبيري انديشيده نشده است و زنان مظلومي كه در چنين تنگناي بي‌انصافي و بي‌حرمتي گرفتار مي‌شوند راهي جز تحمل ظلم يا طلاق و گسست خانواده نمي‌يابند.

عرف نبودن ازداج موقت و مقابله افكار عمومي با آن
به هر دليل اين شورا خود را موظف مي‌داند نگراني خانواده‌ها از توجه نامناسبات فرزندانشان درباره تشكيل خانواده و سوق دادن آنان از عمل به تكليف شرعي خود و رسيدن به رحمت و سكينه در حريم خانواده به متعه و همچنين نگراني بانوان را از رويكرد اجتماعي به بحث ازدواج و عدم احساس امنيت و تخصيص روابط و طهارت جنسي به زوجه دائم كه به آن منعكس شده است به مسئولان امر اعلام كند.

Montag, 11. Juni 2007

بیانیه به مناسبت سالگرد 22 خرداد، روز همبستگی زنان ایران


بیانیه بیش از 700 تن از مدافعان حقوق برابر
به مناسبت سالگرد 22 خرداد، روز همبستگی زنان ایران

22 خرداد سال 1385 در سالگرد روز همبستگی زنان ایران، جنبش زنان شاهد وقوع اتفاقی مهم و تاریخی در تاریخ یکصدساله خود بود. فضای اجتماعی آن زمان _ که به دلایل مختلف _ دچار بهت زدگی و انفعال نسبی شده بود، فعالان جنبش زنان و در مجموع جامعه مدنی را نیز از حرکت بازداشته بود و ما شاهد رکود و سردرگمی در بخش های بزرگی از جنبش زنان بودیم. اما تجمع گروه هایی از زنان در میدان هفت تیر به مناسبت سالگرد 22 خرداد (سالگرد تجمع زنان در مقابل دانشگاه تهران در 22 خرداد 1384)، با همراهی و همت جنبش دانشجویی و دیگر فعالان جنبش های مدنی هم چون جنبش سندیکایی، نه تنها این بهت زدگی و انفعال را شکست و لزوم تداوم فعالیت های زنان را فارغ از جناح بندی های سیاسی یادآوری و تثبیت کرد، بلکه بحث حقوق برابر زنان را که خواسته این تجمع بود به شکلی بسیار گسترده تر از پیش در سطح جامعه و افکار عمومی مطرح ساخت.
از سوی دیگر این حرکت به رغم تصور برخی نه تنها به ریزش نیروهای جنبش زنان منتهی نشد بلکه به عامل موجهی برای انسجام مجدد نیروهای مختلف درون جنبش زنان تبدیل شد، و مهم تر از آن باعث شد نیروهای جدید و تازه نفس به جنبش زنان جذب شوند و «کمپین جمع آوری یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» شکل بگیرد، در نتیجه با آغاز به کار این کمپین مردمی، خواسته های این جنبش را در ابعاد بسیار وسیعی، با روش های خلاق و نوآورانه (از جمله روش چهره به چهره / کو به کو) به میان نیروهای مختلف اجتماعی تعمیم دهد. در واقع تجمع اعتراضی و مسالمت آمیز 22 خرداد در میدان هفت تیر باعث تکثیر جنبش زنان و نیز طرح گسترده تر مطالبات برابری خواهانه زنان شد.

فشارها شدت می گیرند و هزینه ها بالا می رود
این دستاوردهای مثبت اما پیامدهای منفی نیز برای برخی از فعالان حق طلب جنبش زنان به همراه داشت. پس از تجمع 22 خرداد، با تولد کمپین یک میلیون امضاء و در نتیجه گسترش اهداف و خواسته های حقوقی این تجمع در افکار عمومی، نیروهای مخالف برابری حقوقی زنان نیز از پای ننشستند، چنانچه در طی یک سال گذشته ما شاهد گسترش دستگیری ها، اتهام های ناروا، احضار و بازجویی، همچنین درخواست وثیقه های کلان و احکام سنگین برای برخی از فعالان زن هستیم. در واقع از 22 خرداد سال گذشته تاکنون شاهد 121 مورد بازداشت و زندانی شدن فعالان جنبش زنان بوده ايم، نزدیک به یک میلیارد تومان وثیقه و کفالت برای آنان صادر شده است و احکام صادره برای آنان مجموعا 14 سال حبس تعلیقی و نزدیک به 9 سال حبس قطعی (تعزیری) بوده است.
البته ما پیش بینی می کردیم به میزانی که خواسته های حق طلبانه زنان عمومی تر شود به همان میزان واکنش و محدودیت در برابر آن، از سوی برخی از صاحبان قدرت (که این خواست های عادلانه را با منافع خود در تضاد می بینند) گسترش خواهد یافت. به همین سبب است که مشاهده می کنیم در طول ماه های اخیر، فشار و تهدید و احضارهای زنجیره ای برای خانه نشینی مدافعان حقوق برابر، نه تنها بر فعالان جنبش زنان که در میان همه قشرهای مختلف زنان به طور منظم و برنامه ریزی شده دنبال می گردد. گویی نه فقط تجمعات اعتراضی زنان بلکه افزایش خودباوری و ارتقاء سطح مطالبات زنان به منظور بهبود زندگی خود (و دخالت هرچه بیشتر در سرنوشت و زندگی خویش)، علت گسترش فشارهای مختلف بر آنان شده است.
دستگیری های گسترده زنان به بهانه مبارزه با بدحجابی، بحث بازداشت زنان را از دایره فعالان جنبش زنان به بخش عظیمی از زنان جامعه تعمیم داده است. بسیاری از زنان ایرانی صرفا به دلیل تفاوت سلیقه در نوع پوشش خود نسبت به معیارهای شخصی برخی از مسئولان، امروز مورد هجوم نیروهای انتظامی قرار می گیرند. اکنون بر اساس گزارش های منتشره تعداد 14635 نفر در مناطق مختلف کشور بازداشت شده و 67 هزار نفر نيز به خاطر پوشش خود تذکر دريافت کرده اند. ابعاد این فاجعه در آن جاست که به نظر می رسد هدف چنین برخوردهای خشونت آمیزی، نهادینه کردن تدریجی ترس در دل زنان از حضور در فضای عمومی است، یعنی خانه نشین کردن زنان در ابعادی به وسعت مرزهای کشور.

ایجاد محدودیت های گسترده در راه جنبش های اجتماعی
از سوی دیگر جنبش دانشجویی که با تاثیرگذاری رو به افزایش دختران دانشجو، پرطراوت و زنانه تر شده و پیوندش با جنبش زنان، عمق بیشتری یافته، از همان ابتدای سال تحصیلی با مشکلات متعدد و چندجانبه مواجه شده است. در یک ساله اخیر در عرصه دانشگاه، خانه نشین کردن زنان از طریق اعمال طرح «سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها»، دنبال شد که در واقع هدف اصلی این طرح (یعنی کاهش پذیرش دختران به بهانه موهوم «گرفتن جای مردان») عقب راندن زنان از عرصه آموزش عالی کشور است.
از سوی دیگر فعالان جنبش دانشجویی در اکثر دانشگاه های کشور با برخوردهای امنیتی بسیار گسترده ای مواجه شدند: برخی از دانشجویان پذیرفته شده در کارشناسی ارشد را «ستاره دار» کردند و از میان آنان هنوز تعدادی از ثبت نام محروم هستند. از برگزاری انتخابات آزاد تشکل های دانشجویی در دانشگاه های مختلف با انواع و اقسام روش ها، ممانعت به عمل آوردند. با اجرای بسیاری از برنامه های فرهنگی و آموزشی انجمن های دانشجویی (از جمله برگزاری مراسم 8 مارس) مخالفت شد.
در یک ماهه اخیر نیز شدت برخورد به دانشجویان بالا گرفته و برخوردهای قهری و فیزیکی با آنان افزایش یافته است. بیش از صد تن از دانشجویان به کمیته های انضباطی فراخوانده شده، یا برای چند ترم از تحصیل محروم شده، یا به دانشگاه ممنوع الورود شده اند (برای نمونه مهدیه گلرو، ماندانا چترچی، فهیمه شجاعی، حمیده حسینی، مریم سید کریمی، عسل اخوان) و یا از تسهیلات رفاهی محروم شده اند (برای نمونه صدیقه بیگدلی ). از سویی تجاوز به یک دختر دانشجو در کرمانشاه بیم تداوم چنین برخوردهایی را به دختران دانشجو گسترش داده و دستگیری و بازداشت برخی از مدیر مسئولان نشریات دانشجویی، وضعیت دانشگاه ها و امنیت دانشجویان را بیش از پیش دچار بحران کرده است. از سوی دیگر مشاهده می کنیم که به تازگی اساتید دانشگاه ها نیز به دلایلی موهوم و تحت تاثیر نگرش «توهم توطئه» با عناوینی هم چون «سوء استفاده بیگانگان از اساتید» مورد خطاب نیروهای امنیتی قرار گرفته اند.
اما این تنها جنبش های زنان و دانشجویی نبودند که متحمل برخوردهای خشونت آمیز شدند بلکه آموزگاران (که نیمی از آنان را زنان تشکیل می دهند) نیز از این هجمه ها بی نصیب نماندند و با آنان نیز که تنها به طرح مطالبات صنفی و حقوقی خود پرداخته بودند، برخوردهای خشونت آمیزی صورت گرفت. زنان معلم (همچون ثریا دارابی و طیبه میرزایی) به دلیل طرح درخواست های صنفی مانند افزایش حقوق، به زندان افتادند و اکنون این قشر زحمت کش و فرهیخته کشورمان، با هتک و توهین و زندان و احضار و بازجویی، و نیز پرداخت وثیقه های سنگین و تعلیق از کار، گرفتار شده است.
کارگران شرکت واحد و خانواده های آنان نیز از برخوردهای پلیسی و خشونت آمیز به شدت در عذاب اند. برای فعالان جنبش سندیکایی که تنها خواستار حقوق صنفی خود هستند احکام سنگین صادر شده است (برای نمونه پنج سال حبس برای منصور اسانلو) همچنین بسیاری از کارگران شرکت واحد از کار خود تعلیق یا اخراج شده اند. این درحالی است که همه می دانیم بار سنگین این اخراج ها و تعلیق ها را بیش از همه، زنان در خانواده ها به دوش می کشند. از سوی دیگر به نظر می آید به جای برابری حقوقی، برابری در برخوردهای امنیتی بین زنان و مردان از سوی برخی مسئولان دنبال می شود. به طوری که از میان چهار نفر از کسانی که دارای تابیعیت دوگانه هستند و به اتهام های مختلف بازداشت یا ممنوع الخروج شده اند، دو تن از آنان زن هستند: نازی عظیما که مدت هاست ممنوع الخروج شده و هاله اسفندیاری که بدون دسترسی به وکیل در زندان بسر می برد.

مهاجران افغانستان هم بی نصیب نماندند
اما در این میان مهاجران افغانی نیز از تیغ حمله به دور نمانده اند و طرح بازگشت افغان ها چنان ناگهانی و با شدت و خشونت غیرانسانی دنبال می شود که گویی قرار است با دشمنان یک ملت برخورد شود. متاسفانه در این میان وضعیت زنان ایرانی که با مردان افغانی ازدواج کرده اند به دلیل قانون تابعیت نابرابر در قوانین کشور ما، اسف بار شده است و کودکان شان در بلاتکلیفی و محرومیت از حق اولیه مدرسه رفتن و تحصیل، روبه رو هستند. این ها به علاوه دستگیری و اخراج گسترده و ناگهانی مردان افغان از محل کارشان، باعث شده زنان و کودکان آنان در وضعیت اضطرار و بی پناهی و خفت قرار بگیرند.

گسترش خشونت ها در سطح جامعه
قاتلان «خودسر» که با رای و قضاوت شخصی خود (دادن حکم مهدورالدم به افراد) هموطنان خود را به قتل رسانده اند، تبرئه می شوند (نمونه اش قاتلانی که به بهانه مهدورالدم بودن چند نفر از همشهریان شان در شهر کرمان، آن ها را به قتل رساندند و در دادگاه تبرئه شدند)، اما ولگردان بخت برگشته و «اوباشانی» که خود معلول فساد و فقر اقتصادی و فرهنگی این جامعه هستند، به جای برخوردهای فرهنگی و آموزشی با آنان و خشکاندن زمینه های رشد چنین پدیده هایی، با خشونت های عجیب و غریب و باورنکردنی چنان با آن ها در ملاء عام برخورد می شود که گویا قرار است با این روش ها، خشونت و زورگیری را در بافت فرهنگی جامعه و در اذهان کودکان مان نهادینه سازند. این درحالی است که نهادینه ساختن چنین فضاهای خشونت باری در جامعه بیش از همه در نهایت گریبان زنان را خواهد گرفت. زیرا اگر چرخه خشونتی چنین عریان و وقیحانه بر فضای شهرمان حاکم شود، خشونت های پنهان و آشکار بر زنان و کودکان (که ضعیف ترین حلقه های جامعه هستند) بی تردید با شدت هولناک تری گسترش خواهد یافت.
مرغزار امید و روشناییالبته این وضعیت، فقط یک روی سکه زندگی اجتماعی ما یعنی سویه تاریک آن است. سویه روشن آن اما حضور و پایداری فعالان جنبش زنان (همپای کنشگران دیگر جنبش های اجتماعی) در عرصه های مختلف و مقاومت آنان برای تداوم حضورشان در فضاهای عمومی و مبارزات عدالت خواهانه است که نوید اعتلا و نشان از بلوغ جامعه زنان کشورمان دارد. ارتقاء آگاهی و گسترش مطالبات زنان و مقاومت مستمر و آرام آنان طی یک سال گذشته در جهت تداوم فعالیت های برابری خواهانه شان در قالب های نوین (به ویژه کمپین جمع آوری یک میلیون امضاء برای اصلاح و تغییر قوانین تبعیض آمیز) و تاثیر بلافصل این فعالیت ها و مقاومت ها بر تصمیم سازان مملکتی (برای نمونه مطرح شدن برابری دیه زنان و مردان در مجلس و طرح افزایش سن مسئولیت کیفری در قالب لایحه تشکیل دادگاه های اطفال) از پیروزی های درخشان و قابل ستایش حرکت رو به جلوی زنان و حاکی از قابل تحقق بودن خواسته های این کمپین مردمی است. از این رو به نظر می رسد اکنون بر خلاف سال های گذشته، حرکت های سازمان یافته زنان (در قالب کمپین های مختلف از جمله کمپین یک میلیون امضاء، کمپین قانون بی سنگسار و شکل گیری گروه زنان و صلح و...) چنان گسترشی یافته که در شرایط کنونی حفظ و تعمیق آن ها می تواند نیاز عاجل تری برای جنبش زنان قلمداد شود. از این منظر است که ما مدافعان حقوق برابر در آستانه 22 خرداد، سالگرد روز همبستگی زنان ایران، با توجه به شرایط بغرنج و پیچیده جامعه و با وجود رنجی که از خشونت های اعمال شده به اقشار مختلف در قلب دردمندمان داریم، از یک سو به مسئولان کشور هشدار می دهیم که این برخوردها و خشونت های نابخردانه برخی از مسئولان امنیتی، کل جامعه را در معرض تنش شدید قرار خواهد داد. و از سوی دیگر به پاس فعالیت های تعمیق یافته جنبش زنان در قالب «طرح آموزش چهره به چهره» در شناخت قوانین تبعیض آمیز و جمع آوری یک میلیون امضاء، و مقاومت مداوم، یکپارچه و آهسته و پیوسته ای که جنبش زنان طی یکسال اخیر در قالب کمپین های مختلف پی گرفته، همچنین به منظور تداوم و تثبیت فرایند همین تلاش ها، امسال (1386) سالروز 22 خرداد را به جای تمرکز بر کنشی اعتراضی به صورت برگزاری تجمع در یک میدان و در یک شهر، با پی گیری و گسترش روش «گفتگوی چهره به چهره» که جنبش زنان پایه گذارده، خواسته های خود را در تمام کشور همچنان تکثیر می کنیم.ما به این طریق (یعنی تغییر آگاهانه روش خود به منظور تثبیت دستاوردهای ارزشمند یک سال گذشته) نشان خواهیم داد که تحمل و صبوری را برای رسیدن به خواسته های انسانی مان فراگرفته ایم، اما بی شک تا دستیابی به مطالبات بر حق زنان، همچنان به فعالیت و تلاش خود به طرق مختلف ادامه خواهیم داد. در این میان به مسئولان گوشزد می کنیم که اگر به جای پاسخی منطقی و شنیده شدن مطالبات برحق زنان، روندهای خشونت آمیز علیه زنان همچنان تداوم یابد و سیاست های منطقی از سوی مسئولان در جهت تغییر قوانین تبعیض آمیز (به ویژه نابرابری موجود در قوانین خانواده) اتخاذ نشود، بی شک تراکم خواسته های برحق زنان و عدم پاسخگویی به آن، نه تنها زندگی زنان که حیات اجتماعی کل جامعه را دچار بن بست های علاج ناپذیری خواهد کرد.
در چند ماهه اخیر، دیگر گروه های اجتماعی که شامل زنان نیز می شوند از برخوردهای خشن مصون نمانده اند، از جمله گروه های مختلف قومی، مذهبی و زبانی (هم چون بازداشت های گسترده فعالان اجتماعی و روزنامه نگاران در آذربایجان و کردستان و یا گروه های مذهبی مانند دراویش گنابادی) و نیز گروه های مختلف موسیقی و دیگر هنرمندان، با محدودیت های بسیار بیشتری نسبت به گذشته روبه شده اند. این چهل تکه نابسامانی ها و خشونت های رسمی در جامعه ما، در تحلیل نهایی به زنان و کودکان بی پناه صدمه خواهد زد. یعنی سر آخر همه کاسه کوزه ها بر سر زنان در خانه ها شکسته خواهد شد. زیرا هر قدر که خشونت در جامعه گسترش یابد، سرانجام با توجه به بی حقوقی و بی قدرتی زنان، همه سنگینی آن بردوش زنان سرشکن خواهد شد. زیرا از آن جایی که زنان در نظام سلسله مراتبی موجود، بدون پشتوانه حقوقی، در قاعده هرم قدرت قرار دارند، هنگامی که خشونت از راس هرم جامعه جاری می شود این زنان و طبقات فرودست و تحتانی جامعه هستند که در معرض بیشترین عوارض آن قرار می گیرند. از سوی دیگر عمق خشونت های اعمال شده در جامعه را هنگامی می توان درک کرد که آن را در چارچوب بزرگتری که ناشی از تنش سهمگین بین المللی دولت ایران با دیگر کشورهاست در نظر بگیریم. بی شک اعمال این خشونت های داخلی در شرایط کنونی که ایران به دلیل سیاست های تنش آفرین در بحران و زیر ذره بین جهانیان قرار گرفته و در معرض قضاوت مستقیم افکار عمومی بین المللی است، اوضاع را بغرنج تر می کند یعنی چنین برخوردهای خشونت آمیزی فقط در سطح گسترش اعتراضات داخلی باقی نمی ماند بلکه به سرعت ابعاد بین المللی به خود می گیرد و بنابراین مجموعه جامعه ما را در معرض تنش و خشونت های بیشتری قرار می دهد.

مرغزار امید و روشنایی
البته این وضعیت، فقط یک روی سکه زندگی اجتماعی ما یعنی سویه تاریک آن است. سویه روشن آن اما حضور و پایداری فعالان جنبش زنان (همپای کنشگران دیگر جنبش های اجتماعی) در عرصه های مختلف و مقاومت آنان برای تداوم حضورشان در فضاهای عمومی و مبارزات عدالت خواهانه است که نوید اعتلا و نشان از بلوغ جامعه زنان کشورمان دارد. ارتقاء آگاهی و گسترش مطالبات زنان و مقاومت مستمر و آرام آنان طی یک سال گذشته در جهت تداوم فعالیت های برابری خواهانه شان در قالب های نوین (به ویژه کمپین جمع آوری یک میلیون امضاء برای اصلاح و تغییر قوانین تبعیض آمیز) و تاثیر بلافصل این فعالیت ها و مقاومت ها بر تصمیم سازان مملکتی (برای نمونه مطرح شدن برابری دیه زنان و مردان در مجلس و طرح افزایش سن مسئولیت کیفری در قالب لایحه تشکیل دادگاه های اطفال) از پیروزی های درخشان و قابل ستایش حرکت رو به جلوی زنان و حاکی از قابل تحقق بودن خواسته های این کمپین مردمی است. از این رو به نظر می رسد اکنون بر خلاف سال های گذشته، حرکت های سازمان یافته زنان (در قالب کمپین های مختلف از جمله کمپین یک میلیون امضاء، کمپین قانون بی سنگسار و شکل گیری گروه زنان و صلح و...) چنان گسترشی یافته که در شرایط کنونی حفظ و تعمیق آن ها می تواند نیاز عاجل تری برای جنبش زنان قلمداد شود.
از این منظر است که ما مدافعان حقوق برابر در آستانه 22 خرداد، سالگرد روز همبستگی زنان ایران، با توجه به شرایط بغرنج و پیچیده جامعه و با وجود رنجی که از خشونت های اعمال شده به اقشار مختلف در قلب دردمندمان داریم، از یک سو به مسئولان کشور هشدار می دهیم که این برخوردها و خشونت های نابخردانه برخی از مسئولان امنیتی، کل جامعه را در معرض تنش شدید قرار خواهد داد. و از سوی دیگر به پاس فعالیت های تعمیق یافته جنبش زنان در قالب «طرح آموزش چهره به چهره» در شناخت قوانین تبعیض آمیز و جمع آوری یک میلیون امضاء، و مقاومت مداوم، یکپارچه و آهسته و پیوسته ای که جنبش زنان طی یکسال اخیر در قالب کمپین های مختلف پی گرفته، همچنین به منظور تداوم و تثبیت فرایند همین تلاش ها، امسال (1386) سالروز 22 خرداد را به جای تمرکز بر کنشی اعتراضی به صورت برگزاری تجمع در یک میدان و در یک شهر، با پی گیری و گسترش روش «گفتگوی چهره به چهره» که جنبش زنان پایه گذارده، خواسته های خود را در تمام کشور همچنان تکثیر می کنیم.
ما به این طریق (یعنی تغییر آگاهانه روش خود به منظور تثبیت دستاوردهای ارزشمند یک سال گذشته) نشان خواهیم داد که تحمل و صبوری را برای رسیدن به خواسته های انسانی مان فراگرفته ایم، اما بی شک تا دستیابی به مطالبات بر حق زنان، همچنان به فعالیت و تلاش خود به طرق مختلف ادامه خواهیم داد. در این میان به مسئولان گوشزد می کنیم که اگر به جای پاسخی منطقی و شنیده شدن مطالبات برحق زنان، روندهای خشونت آمیز علیه زنان همچنان تداوم یابد و سیاست های منطقی از سوی مسئولان در جهت تغییر قوانین تبعیض آمیز (به ویژه نابرابری موجود در قوانین خانواده) اتخاذ نشود، بی شک تراکم خواسته های برحق زنان و عدم پاسخگویی به آن، نه تنها زندگی زنان که حیات اجتماعی کل جامعه را دچار بن بست های علاج ناپذیری خواهد کرد.

اسامی امضاء کنندگان این بیانیه به ترتیب حروف الفبا (با نام کوچک):
آتوسا تقی نیا / آذر امینی / آراز امين ناصري / آرتا داوری / آرش بهمنی / آرش حافظی / آرش شکرلو / آرش عاشوری نیا / آرش ناطقی / آرش کیا / آرمان فدایی / آزاده احمدی ابحری / آزاده بنایی / آزاده ثبوت / آزاده خسروشاهی / آسیه امینی / آمنه شیرافکن / آوا زمانی / آیدا قجر / آینده آزاد

ا.م. شیزلی / ابراهیم عبدالله زاده / ابراهیم مددی / ابوالفضل قاسمی / احترام شادفر / احسان رمضانیان / احسان صلح جو / احسان نوروزی / احمد سیف / احمد عشقیار / احمد فاتحی / احمد فرهادی / احمد ميناب / احمد نجات / احمد کیهان / اختای تبریزی / اختر قاسمی / ارژنگ شکرلو / ارسط سعید / ارشیا نوری / اسد زمینی / اسد مزنبی / اسد نوزنابی / اشرف چیتگرزاده / اشرف خسروی / اعظم مهرانی / افرا شکرلو / افسانه گودرزی / افسانه وفایی / افسر خدیوی / افشین امیرشاهی / اقبال مهاجرانی / اقدس مرعشی / المیرا علی حسینی / الناز انصاری / الناز ناطقی / الهام رضامند / الهام قصیدیان / الهام قیطانچی / الهه امانی / امید ایران مهر / امید حبیبی نیا / امید معماریان / امیر امیرقلی / امیر عباس نخعی / امیر غلامی / امیر یعقوبعلی / امیلی امرایی / انوشه شهسواری / اوکتای داراب زند / اکبر زرگر / اکبر عطری / اکبر گنجی / ایزد جابری / ایوا سلیما

بابک احمدی / باربد گلشیری / بامداد یاحقی / بامداد غلامی / باوند بهپور / بتول دولتخواه / بردیا حیدری / بلال مرادویسی / بهار بهساز / بهار محمد قلی پور / بهاره فامیلی / بهاره میرزاحسین / بهاره ورهرامي / بهاره هدایت / بهداد بردبار / بهرام سپاسگزار / بهروز خلیق / بهروز فدائی / بهزاد مهرانی / بهزاد کریمی / بهمن احمدی امویی / بهناز توفیقیان / بهناز شکریار / بهنود بدلی / بیتا طاهباز / بیتا منصوری / بیژن اقدسی / بیژن پیرزاده / بیژن مشاور / بیژن مهر / بینا داراب زند

پرتو نوری علا / پرستو اله یاری / پروانه وحیدمنش / پروشات شکرلو / پروین اردلان / پروین اشرفی / پروین ضرابی / پریچهر خداپرست / پریسا احمدیان / پریسا الوند پور / پریسا شکورزاده / پریسا شیبانی / پریسا فروغی / پریسا مرعشی / پریسا کاکائی / پریناز نعیمی / پریوش نوروز / پژمان خرسند / پگاه سجادی / پویا پویایی / پوریا امیرفیض / پویان سرداری / پویان شیروانی / پویش عزیزالدین / پیمان محتشمی / پیمان ملاز

تارا سپهری فر / تارا نجداحمدی / ترانه بنی یعقوب / ترانه روستا / تقی رحمانی

ثریا کیانی / ثریا یعقوبی


جعفر حسین زاده / جلوه جواهری / جمشید قرجه داغی / جمیله داوودی / جواد صفوی زاده / جواد لگزیان / جواد موسوی خوزستانی

حجت منتظری / حدیث جاودانی / حسام شیرازی / حسن جعفری / حسن درویش پور / حسن زهتاب / حسن عرب زاده حجازی / حسین جاوید / حسین میرکریمی / حسین ورجاوند / حماسه غفاری / حمید احمدزاده / حمید رستمی / حمید سرداری / حمید گل محمدی / حمیدرضا رمضانی / حنيف مزروعي

خدیجه مقدم / خلیل مومنی
داریوش اسفاری / داریوش مستوفی / داوود اشرفی / داوود رضوی / داوود نوائیان / درود. د. مجلسی / دلارام علی

راحله درخشان / راحله عسگری زاده / ربابه جلیل نژاد / رزا قراچورلورضا جوشنی / رضا خندان / رضا سیدی / رضا قلی زاده / رضا گنجی / رضا گوهرزاد / رضا کاويانی / رضا کوشکی / رضوان مقدم / رضوانه حقیری / روجا باطبي / روجا بندری / روحی افضل / رودابه مختاري / روشنک زین العابدینی / روشنک قریشی / رویا پاکزاد / رویا صحرایی / رویا طلوعی / رکسانا ستایش / ریحانه حقیقی

زارا امجدیان / زری سالاری / زهرا حق دوست / زهرا صادقی / زهرا علی کردی / زهرا مالکی / زهره ارزنی / زهره اسدپور / زهره امین / زهره عبدالله زاده / زهره مالکی / زهره مجدزاده / زیبا لاهیجی / زیبا میرحسینی / زینب پیغمبرزاده / زینب ساداتیان
ژاله سالاری / ژیلا بنی یعقوب

ساچلی افلاکی / سارا اسمی زاده / سارا اكبر فلاح / سارا امیدی / سارا ایمانیان / سارا باطبي / سارا حلم زاده / سارا داودیان / سارا لقایی / سارا لقمانیپ / سارا محمدی / سارا کرمانیان / ساره سالاری / ساسان میزبان / سام الدین ضیایی / سامان رسول پور / سامان صفرزایی / سپیده پور آقایی / سپیده کوشا / ستار امینی / ستاره سجادی / ستاره عليدوستي / ستاره هاشمی / سجاد نیکنام / سحر افاضلي / سحر سجادی / سحر قنواتی / سروه مرادویسی / سعيد شعباني ركن وفا / سعید پورحیدر / سعید ترابیان / سعید حاتمی / سعید عباسپور / سعید غفاری / سعید قاسمی نژاد / سعید کلانکی / سعیده امین / سلماز مقدم / سمانه فدایی / سميرا اكبر فلاح / سمیرا کلهر / سمیه رشیدی / سمیه فرید / سمیه منصوری / سهیل آصفی / سهیلا بسکی / سهیلا تنباکوزاده / سهیلا عسگری / سودابه سیرجانی / سوسن طهماسبی / سولماز شریف / سونیا غفاری / سیامک الیاسی / سیامک سلطانی / سیامک طاهری / سیامک فرید / سیامک کلهر / سیاووش طاهری / سید فرید حسینی زاده / سیمین امینی / سیمین بهبهانی / سیمین دخت فامیلی / سیمین مخبر / سیمین مرعشی / سیمین وخشورپور

شادی جنتی / شادی صدر / شاهرخ قديمی / شایا شایق / شبنم کاظمی / شعله شاهرخی / شفیق خانبانی / شهاب میرزایی / شهرام آقامیر / شهرام شیدایی / شهرزاد هاشمی / شهره موحدی / شهلا انتصاری / شهلا شفیق / شهلا لاهیجی / شهلا محسنی / شهلا موبینی / شهلا کریم الدینی / شهین شکاری / شهین محمدی / شهین منصوری / شکوه میرزادگی / شیرین امیری / شیرین عبادی / شیرین موسوی / شیرین مومنی / شیرین کریمی / شیما فرزاد منش / شیما کلباسی / شیوا بدیهی / شیوا مقدم / شیوا نظر آهاری

صادق نوابی / صادق کار / صبحناز داراب زند / صدیقه زارعی / صدیقه مقدم / صدیقه کشاورز / صفار ساعد / صفورا نوربخش / صنم دولتشاهی

طاهره میثمی / طلعت تقی نیا

عارف قراخانی / عاطفه جعفری / عباس عاقلی اده / عباس مخبر / عبدالله مومنی / عذرا حقیقت طلب / عرفان ایرانی / عزت السادات گوشه گیر / عسگر داوودی / عسل اخوان / عطیه وحیدمنش / عفت ماهباز / علی اخوان / علی اصغر رمضانپور / علی افشاری / علی اوقانیان / علی اکبر خسروشاهی / علی اکبر موسوی خوئینی / علی پور نقوی / علی رضا اخوان / علی روزبهانی / علی صمد / علی عبدی / علی فتوتی / علی قاعدی / علی محمودی خواه / علی مختاری / علی معظمی / علی کلایی / علیرضا جباری / علیرضا عسگری / علیرضا کرمانی

غزال شولی زاده / غزال کیهان فر

ف. تابان / فائزه زند / فاطمه حسن پور / فاطمه خشرو / فاطمه سرابُستانی / فاطمه مقدم / فاطمه نجاتی / فاطمه کیان ارثی / فتانه فراهانی / فتانه میرزازاده / فخری شادفر / فخری نامی / فراز یکیتا / فرانه سید سعیدی / فرانک فرید / فرح طاهری / فرخ نعمت پور / فرخنده احتسابیان / فرزاد الهی / فرزاد جاسمی / فرزانه رسولی / فرزانه طاهری / فرزین امیری / فرشاد شعبانی / فرشاد طالبی / فرشته اسدی / فرشته نورایی / فرناز سیفی / فرنوش تهرانی / فرهاد داوودی / فرهاد مجدآبادی / فرود سیاوش پور / فروغ قره داغی / فريبا مرادی گلوشجردی / فریار نیکزاد / فریبا اسدی / فریبا داودی مهاجر / فریبا شریعتی / فریبا مقدم / فرید هاشمی / فریده اسدی / فریده پورعبداله / فریده غائب / فریده یزدی / فریناز آزاده فر / فواد ابراهیمی / فیروزه رمضان زاده / فیروزه مهاجر

کاظم علمداری / کاظم متولی / کامران زمانزاده / کامران طاهباز / کاوه داد / کاوه رضایی / کاوه مظفری / کتایون فراهانی / کتی حکی / کریم شمبیاتی / کوروش جنت / کوروش خردمنش / کوهیار گودرزی / کیانوش سنجری / کیانوش یاسایی / کیوان صمیمی / کیوان مهرگان / کیومرث حکیم / کیومرث کاویانی

گلاله بهرامی / گلبانو حقیقت / گوهر بیات / گوهر تقوایی / گوهر شمیرانی / گیتا طاهباز / گیتی پرویزی / گیلان نصیری / گیلدا فرید مجتهدی

لادن کریمی / لقمان قدیری / لیلا اصلان / لیلا توکلی / لیلا رحیمی بهمنی / لیلا شیرنژاد ایرانی / لیلا عسگری / لیلا ملاحی / لیلی فرهادپور / لیلی مظاهری / لیونا عیسی قلیان

مارال فرخی / مازیار سمیعی / مانا طلوعی فر / مانی حکیم / مجتبی رزمی / مجید تولایی / مجید عبدالرحیم پور / مجید ملکی / محبوبه بیات / محبوبه حسین زاده / محبوبه عباسقلی زاده / محبوبه ورمزیار / محبوبه کرمی / محبوبه محبی / محسن عامری / محمد استکی / محمد اسدی / محمد آشوری / محمد افراسیابی / محمد بهزادی / محمد رستمی / محمد مصطفوی / محمد معتمدی / محمد مهدی یوسفی / محمد مهدیان / محمد میلانی / محمد هادی شکرریز / محمدرضا سعادت نژاد / محمدرضا نظری / محمدصادق اصغری / محمدعلی مختاری / محمود ستوده / مرتضی تقی پور / مرتضی سجادی / مرتضی صادقی / مرجان نمازی / مرضیه بخشی زاده / مرضیه بهارستانی / مريم نظام / مریم شعبانی / مریم اسفاری / مریم افشار / مریم بهرمن / مریم بیدگلی / مریم پارسی / مریم حسین خواه / مریم رضایی / مریم سطوت / مریم ضیاء / مریم مالک / مریم محمدی / مریم مختاری(حسین زاده) / مریم مصلی / مریم مظلوم پور / مریم ملک / مریم میرزا / مریم کسایی / مریم یاسمین / مریم یوسفی / مژگان پیرزاده / مژگان تقی نیا / مژگان جعفریان / مژگان ملکیان / مستوره برادران نصیری / مسعود شکوری / مصطفی تنها / مصطفی رضیئی / معصومه رحیمی / معصومه لقمانی / ملیحه رزازان / ملیحه محمدی / منصور حیات غیبی / منصوره شجاعی / منصوره فتوره چی / منوچهر فاضل / مهتاب مقیمی / مهدي آدينه سردار / مهدي افشار نيك / مهدی احمدی دیبا / مهدی خان بابا تهرانی / مهدی زارع / مهدی صفاریان / مهدی فتاپور / مهدی مجتهدی / مهدی محسنی / مهدی مومنی / مهدی یوسفی / مهدیه پورشاد / مهراد درویش پور / مهران حمزه ای / مهرانگیز کار / مهرداد بزرگ / مهرداد درویش پور / مهرداد شهلایی / مهرداد ملکی / مهرنوش اعتمادی / مهرو ملالی / مهسا جزینی / مهسا ملالی / مهشید راستی / مهلا آلیان / مهناز بدیهیان / مهناز مهرابی / مهین اسرانی / مهین امامی / مهین سلیم خان / مهین علی بابایی / مهین گرجی / مونا محمدزاده / میترا ترابی / میترا روشن / میترا شجاعی / میرا قربانی فر / میرمحمد یگانلی / مینا پورآقایی / مینا ربیعی / مینا نقش نژاد / مینا کشاورز / میهن امیدوار

نادر حاجی محسن / نادر کهن / نادراحمدزاده / نازلي نمازي / نازلی فرخی / نازنین فرزانجو / نازنین کاظمی / ناهید جعفری / ناهید خیرابی / ناهید موسوی / ناهید میرحاج / ناهید کشاورز / نجمه رسیدی / ندا جعفریان / ندا جلايي / نرگس جودكي / نرگس سرداری / نرگس طیبات / نرگس محمدی / نسرین افضلی / نسرین چنگیزیان / نسرین ستوده / نسیم سرابندی / نغمه صحراگرد / نفیسه محمدی / نگار آزموده / نگار انسان / نگار مرتضوی / نوشابه امیری / نوشین احمدی خراسانی / نوشین جعفری / نوشین کشاورزنیا / نیره توحیدی / نیلوفر انسان / نیلوفر بیضایی / نیلوفر گلکار / نیلوفر مهدیان / نیلوفر نادریان / نیلوفر کشمیری / نیما قاسمی / نینا مرتضوی / نیوشا درخشان / نیکان روستایی

وجیهه مقدم / وحید بهمنیان / وحیده مولوی / وهاب انصاری / ویدا بیگلری / ویدا حاجبی / ویدا محمدخانی

هاجر سعیدی نژاد / هاله اگنج / هاله سلحشور / هانا دارابی / هانی باکر / هانیه سلیمی / هدا امینیان / هدی کیانی راد / هدیه بلیغ / هژیر پلاسچی / هما خداوردی / هما مداح / همایون نامی / هنگامه شهیدی
یاسمن دادور / یاسمین داداشی / یاسی میهماندوست / یاشار گرمستانی / یاور خسروشاهی / یوسف رشوندی سرداری / یوسف صفاری

اسامی حامیان این بیانیه به ترتیب حروف الفبا (با نام کوچک):
آبتین رسولیان / آرش رسولیان / آلیس آواکمیان / آناهید آواگمیان / آنیتا ملک / اسماعیل مولودی / افروز بحرائی / الهام رفیع زاده / امیر حسین اعتمادی / امیرعباس نخعی / امین احمدیان / انوشه ضرغام / بهمن امیر حسینی / بهمن امینی / بهناز علی پور / بیتا جمال پور / پویا نعیمی / ترانه روستا / تینا افشاری / جعفر رسولی / حسین باقرزاده / حمیدرضا حسینی / حنیف یزدانی / حوریه خسروشاهی / خسرو جاهد / دامون گلریز / سارا بیگ محمدی / سپهر شکوهی / سحر ابوالنصر / سهیلا جوادزاده / سیمین دها / سیمین نصیری / شهناز علی پور / شیرین ناجی / صبا شکوهی / طاهره خسروشاهی / علی دادرس / علی قائدی / علی نیکونسبتی / علی وفقی / فاطمه مقدمی فر / فربد توکلی / فرزانه موثق نژاد / فرشته مولوی / فرهاد مرادیان / فریده خسروشاهی / کیانا اردستانی / گلاله محمدی / لیلا انصار / لیلا عرب فشاپویه / مجتبی باستانی / محمد جواد خردمند / محمد هاشمی / محمد کریمی کاشانی / مرضیه سپیدبار / مريم خياباني/ مریم خسروشاهی / مریم کاشی / مسعود بهنود / معصومه آموزگار / منیره برادران / مهدی عربشاهی / مهناز ایرانی / میر سام لطفی زاده / مینا مالکی / ناهید جباری / نجمه نجدی / نرگس خسروشاهی / نیلوفر دهنی/ نیما مولانی / ویدا تقدس / هادی فرنود / هادی ناصری / هاسمیک یوسفی آزادخان / هایده توکلی / هایده مغیثی / هژبر عصاره / یاسر بهرامی / یاسمن تورنگ

Freitag, 8. Juni 2007

تاثیر درونی چهار تجمع اعتراضی بر جنبش زنان

نوشين احمدی‌خراسانی

تجمع 22 خرداد مقابل دانشگاه تهران: همبستگی که به واگرایی رسید
می توان تجمع 22 خرداد 1384 (مقابل سر در دانشگاه تهران) را حاصل دو سال برگزاری نشست های «جمع هم اندیشی فعالان جنبش زنان» دانست، که ما زنان از طیف های مختلف در آن جمع، گرد هم آمده بودیم تا در جهت خواسته های عمومی جنبش زنان با هماهنگی بیشتر عمل کنیم. آن جمع هم اندیشی که تحت تاثیر پرتوهای درخشان «اهداء جایزه نوبل صلح به شیرین عبادی» در جنبش زنان شکل گرفت، طی دو سال تداوم خود بالاخره به تجمع 22 خرداد 1384 انجامید. تاثیر بیرونی این تجمع همانطور که گفته می شود در افکار عمومی بسیار امیدبخش بود و «روز همبستگی زنان ایران» را رغم زد.
این تجمع به لحاظ بازخوردهای بیرونی و رسانه ای، نشانه و سمبلی برای همبستگی زنان ایران قلمداد می شد، اما به دلایلی، تاثیر و پیامدهای آن بر خود فعالان جنبش زنان از جنس و جنم دیگری بود. در تجمع 22 خرداد مقابل دانشگاه تهران برخوردهای خشن نیروی انتظامی بسیار محدود بود، در حد همان دقایق آغازین تجمع. در ابتدا به نظر می رسید این تجمع بسیار موفق است و البته همینطور هم بود اما تاثیرات آن در درازمدت (یعنی با گذشت 2 ماه پس از آن) به تدریج بر لایه های درونی جنبش زنان آشکار شد. در واقع هر تجمع و کنش دسته جمعی، با توجه به یکسری عوامل پیش بینی پذیر، و بیشمار عوامل غیرقابل پیش بینی می تواند در بلند مدت تاثیرات متفاوتی برجای بگذارد.
عوامل و نیروهای پیش بینی پذیر از نظر برگزارکنندگان معمولا قبل از آغاز هر تجمعی قابل رویت یا محاسبه هستند، اما پس از برگزاری تجمع، عدم برنامه ریزی برای مدیریت نیروها و انرژی های آزاده شده، و مهم تر از آن، داشتن برنامه و آمادگی برای حوادث غیرقابل پیش بینی، می تواند روند تاثیرات گوناگون آن تجمع را رقم بزند. برای نمونه پس از تجمع 22 خرداد 1384 ما شاهد روی کار آمدن دولت جدید (دولت آقای احمدی نژاد) بودیم که این تغییر البته می توانست برای جنبش زنان کمتر مشکل ساز باشد اما به دلیل فضای ایجاد شده بر اثر تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری (از سوی نیروهای رقیب انتخاباتی دولت جدید) سبب شده بود اکثر نیروهای سیاسی و اجتماعی دچار سردرگمی و ضعف و حتا انفعال شوند. در واقع تبلیغات مرعوب کننده رقیب انتخاباتی دولت جدید هرچند به انگیزه پیروزی در انتخابات صورت گرفت اما پس از شکست رقبای دولت جدید، این تبلیغات تاثیر منفعل کننده ای بر نیروهای خود آنان گذارد و آنان و دیگر نیروهای اجتماعی را از نفس انداخت.
این ترس و وحشت ایجاد شده در دوران پس از انتخابات سبب شد که نیروهایی از جنبش زنان که بیشتر به جناح های حکومتی نزدیک بودند (یا فعالانی که به وجود آنان امید بسته بودند) با درونی کردن ترس و وحشت پس از روی کارآمدن دولت جدید، از هزینه های احتمالی حضور در جمع هایی مانند «جمع هم اندیشی زنان» که ممکن بود بار دیگر تصمیماتی همچون برگزاری تجمع 22 خرداد از آن بیرون بیاید، بهراسند (لازم به یادآوری است که معمولا نیروهای نزدیک به حاکمیت از آن جایی که از اخبار درون ساختار قدرت اطلاع بیشتری دارند، واهمه آنان نیز نسبت به نیروهای بیرونی که اطلاعات دسته اول را ندارند، دو چندان است، گرچه به باور من این اطلاعات و اخبار در بسیاری از مواقع افراد را دچار «توهم» می کند و زاویه نگاه آنان را به جای «جامعه» و تحولات آن به بالا سوق داده و از واقعیت های جاری بیرون از حاکمیت _ که میدان فعالیت کنشگران است _ دور می سازد و به «اشتباه محاسبه» در عملکرد اجتماعی شان وامی دارد).
تاثیر این فضا پس از روی کار آمدن دولت جدید به همراه عدم برنامه ریزی خود ما برگزارکنندگان تجمع (به منظور مدیریت راهکارهای پس از تجمع برای هدایت انرژی های آزاده شده ای که معمولا حول هر تجعمی به وجود می آید) و نیز فشار پنهان، هوشمندانه و «نرم» نیروهای امنیتی (برخلاف برخورد خشنی که در زمان تجمع میدان هفت تیر صورت گرفت) جملگی سبب شد که انرژی های آزاد شده ناشی از تجمع 22 خرداد 1384 (که در ظاهر نشانه همبستگی و همگرایی جنبش زنان بود) به جای کانالیزه شدن این انرژی ها در یک فعالیت مثبت و کارآمدتر به نفع جنبش، آرام آرام به انرژی منفی تبدیل شود و این تجمع را به رغم ظاهر بیرونی اش، به واگرایی درونی نیروهای جنبش زنان (یا حداقل آن بخشی که در هم اندیشی دور هم جمع شده بودیم) تبدیل کند. در واقع ما در تجمع 22 خرداد 1384، نتوانستیم پس از تجمع در روابط درونی نیز از آن انسجام و همبستگی که در بیرون رخ می نمود برخوردار شویم در نتیجه، نطفه واگرایی از همان روز اعلان فراخوان این تجمع آغاز شد. در واقع تجمع مقابل دانشگاه تهران، اتفاقا تجمعی بود که (برخلاف ظاهرش) به لحاظ درونی بسیار کمتر از تجمع میدان هفت تیر، برنامه ریزی شده بود و نتیجه مهم و تلخ آن برای جنبش زنان، تفرقه و واگرایی و سوء ظن بود. زیرا «برنامه ریزی» برای برگزاری تجمعات لزوما محدود به برنامه ریزی مقطعی برای تهیه پلاکارد یا نحوه برگزاری در خود آن روز یا چگونگی رفتن به محل تجمع و نشستن و برخاستن نیست، بلکه مدیریت کلان برگزاری هر تجمعی (و اصلا هدف آن) به «برنامه ریزی پس از تجمع» باز می گردد که ما به درستی از پس آن برنیامدیم. (مدیریت کلان، در این جا بدین معناست که چگونه می توانیم انرژی و نیروهای جدیدی که در هر تجمعی جذب جنبش زنان می شوند را سامان دهی کنیم و از این طریق چیزی به جنبش زنان بیفزاییم و توان و پتانسیل جنبش زنان را به این طریق گسترش دهیم، یعنی همان هدف اصلی «سیاست های خیابانی» که برای جذب هرچه بیشتر مخاطب برگزار می شود).

تجمع روز جهانی زن 1384 در پارک دانشجو: هیچکس به هیچکس
تجربه نشان داد که تجمع 8 مارس 1384 در پارک دانشجو نیز، با این که کار مشترکی بود که توسط دو بخش متفاوت از نیروهای مختلف جنبش زنان صورت گرفت (که بندرت تجربه ی همکاری با یکدیگر را داشتند، در نتیجه این همکاری لااقل می توانست نقطه امیدوارکننده برای همگرایی بیشتر باشد) اما باز هم مشاهده کردیم که برگزاری یک تجمع مشترک نتوانست فاصله ها را کم کند بلکه به این فاصله ها افزود. البته این امر خیلی طبیعی می نمود زیرا این افتراق، عمدتا ناشی از فاصله و تفاوت اولویت های دو طرف قضیه بود، چرا که همگرایی آن بخشی از زنان که مسئله «زندگی روزمره» زنان برایشان در اولویت نیست بلکه مثلا برگزاری 8 مارس به عنوان یک سنت «چپ» (نه یک کنش فمینیستی) در نظرشان مهم است، در کنار بخشی از زنان که بر «هویت فمینیستی» خود بیش از دیگر هویت های ایدئولوژیک تکیه می کنند طبعا با برگزاری یک تجمع یا یک همکاری مقطعی نمی تواند به وجود آید.
اما در این میان با بهره گیری از تجربه دست و پنجه نرم کردن با کمبودها در تجمع 22 خرداد مقابل دانشگاه تهران، آن بخش غیرایدئولوژیک تلاش کرد تا انرژی آزاد شده از این تجمع را به سمت و سویی سازنده (به منظور ایجاد حرکت های نوین) هدایت کنند یعنی غیر از برگزاری آن تجمع و برای تداوم همکاری و همدلی، مسیرهای تازه ای را کشف و فعال سازند به همین منظور پیشنهاد «شکایت از نیروی انتظامی به خاطر ضرب و شتم تجمع کنندگان» داده شد. اما این پیشنهاد نیز نتوانست نیروها را کنار هم نگه دارد.
بنیادگذاشتن شکایت از نیروی انتظامی (به عنوان بدعتی تازه، متمدنانه و غیرخشونت آمیز در جنبش زنان) هرچند توانست دستاورد تجمع نیم ساعته در پارک دانشجو را از یک روز و از محدوده روابط دوستانه میان کنشگران فراتر ببرد و در حوزه کلیدورهای دادگستری و نظام قضایی کشور گسترش دهد. با این وصف مورد پذیرش آن بخش از فعالان ایدئولوژیک قرار نگرفت. این درحالی است که طرح شکایت قانونی از خشونت های غیرقانونی یگان ویژه نیروی انتظامی می توانست برای فعالان حق طلب جنبش زنان یک موفقیت در به کار گرفتن مسیرهای متکثر بدیل و پرده برداری از امکانات اجتماعی تازه و واقعی، به حساب آید. با همه این احوال، بخش غیرایدئولوژیک جنبش زنان، با طرح شکواییه ای به دادسرای تهران (و با وکالت شیرین عبادی و نسرین ستوده) اقدام کرد. این حرکت هرچند به لحاظ بیرونی تاثیرات بسیار مثبتی را برای جنبش زنان به ارمغان آورد و از سوی دیگر یک «روش نوین» یعنی شکایت های قانونی از نیروهای امنیتی را در جنبش زنان باب کرد، اما به لحاظ تفاوت نگرش فعالان برگزارکننده تجمع پارک دانشجو و «کش مکش» بر سر انتساب و «به نام خود کردن» این تجمع بین گروه ها، تاثیری را که تصور می شد در فضای درونی جنبش زنان برجای نگذاشت.
پس از برگزاری تجمع 8 مارس 1384 در پارک دانشجو، اختلافات درونی جنبش زنان نه تنها حل نشد بلکه تشدید هم شد. یکی از دلایل آن هم اتفاقا غلبه این گفتمان انتزاعی بود که گویا همه گروه های متفاوت فکری می توانند _ و باید _ تحت یک «برنامه و روش واحد حرکت» کنند. از این رو تلاش در جهت وحدت صوری زیر یک سقف (با آن همه تفاوت دیدگاه) فقط و فقط انرژی ها را زائل می کرد. این «وحدت کاذب» در عین حال مسبب مهجور ماندن نیروهای تازه نفسی شده بود که می توانستند تحت تاثیر تجمع برگزار شده، جذب جنبش زنان شوند.
این ایده که کلیه فعالان جنبش زنان «باید» با هم همکاری کنند در واقع پس از شکل گیری جمع هم اندیشی قوت گرفته بود و با وجود آن که برخی از ما پیوسته بر این نکته تاکید می کردیم که این ایده، غیرواقعی، مکانیکی و غیرضروری است، اما در واقع ساختن اهدافی غیرواقعی برای جمع هم اندیشی این «توهم» و دلخوشی را دامن زده بود، از این رو اهداف غیرواقعی بر جمع هم اندیشی تحمیل می شد، اهدافی که آن را از هدف اصلی اش دور می کرد. در حقیقت، این ایده و گفتمان «همه با هم» نه تنها اصطکاک ها را تقویت کرد بلکه سبب شد که هیچ یک از دو طیف ناهمگون (ناهمگون در روش و در نگرش) که برای تجمع 8 مارس در پارک دانشجو گرد هم آمده بودند نتوانند از انرژی آزاد شده پس از این تجمع به نفع گسترش فعالیت های جنبش زنان بهره ببرند و به جای توجه به این فرصت، به دنبال ایده ایجاد «همبستگی» عددی باشند که اساسا با وجود غلبه شرایط بسته و متصلب، دیگر امکان پذیر نبود. از این رو ایده «شکایت از نیروی انتظامی» قربانی ایده همبستگی های غیرواقعی شد، یعنی ایده ای که وضعیت یا «همه با هم» یا «هیچکس با هیچکس» را به دنبال آورد.
اما تجمع 8 مارس 1384 در پارک دانشجو، تاثیر درونی دیگری نیز بر جنبش زنان گذاشت و آن تغییر کیفی در «جمع هم اندیشی فعالان جنبش زنان» بود. در واقع از آن جایی که تجمع 8 مارس 1384 با نام «جمع هم اندیشی فعالان جنبش زنان» برگزار شد (و این نخستین بار بود که از نام این جمع برای برگزاری یک حرکت اعتراضی استفاده می شد)، فاتحه ای بود که بر پایان حیات کثرت گرای این جمع خوانده شد، جمعی که فلسفه وجودی اش به عنوان «ایستگاه موقتی» و محلی باز به منظور یافتن متحدانی برای حرکت های خاص از میان گروه های متفاوت فکری، و تبادل نظر و اطلاعات بین «گروه های مختلف» در جنبش زنان قرار داشت (گروه هایی که لزوما نمی توانستند و امکانپذیر هم نبود تا یک کار مشترک درازمدت را تحت نام و هویت واحد انجام دهند).
در واقع ما با اقدام به این حرکت باعث شدیم که «جمع هم اندیشی زنان» از یک فضای باز و متکثر که صرفا برای تبادل نظر و هماهنگی و انتقال تجربه بین گروه های مختلف زنان به وجود آمده بود به یک «گروه خاص» تقلیل یابد. هرچند نمی توان پیش بینی کرد که اگر این اتفاق رخ نمی داد آیا باز هم «جمع هم اندیشی» می توانست مانند گذشته تداوم یابد؟ زیرا اگر به این نتیجه برسیم که این جمع، زمینه های عینی و اجتماعی اش را برای تداوم کار خود از دست داده بود بنابراین باید بپذیریم ایجاد یک گروه خاص از دل آن، باز هم یک نقطه مثبت تلقی می شود.

تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر: واگرایی که به همگرایی رسید
اعتراض مدنی زنان در میدان هفت تیر تهران (در 22 خرداد سال 1385) با این پیش فرض که پیشرفت اجتماعی، امری ناگزیر نیست و به تلاش دسته جمعی و مسالمت آمیز همه شهروندان احتیاج دارد، انجام گرفت. برگزاری این تجمع صلح جویانه نیز به مانند تجمع های قبلی، در راستای تداوم و گسترش «سیاست خیابانی» با هدف عمومی کردن خواسته های زنان و جذب نیروهای تازه نفس (و البته در فضایی به نسبت منفعل و ترس خورده) تحقق یافت. اما به دلایل بیشمار، بازتاب بیرونی این تجمع به عنوان واگرایی در جنبش زنان تلقی شد. این تجمع که به رغم مخالفت گروه هایی از فعالان جنبش زنان برگزار شد، در بیرون، از همه سو مورد هجوم (فیزیکی یا انتقادهای نظری و حتا اتهام زنی) قرار گرفت. نقدهای بسیاری از سوی مخالفان این تجمع در سایت های اینترنتی منتشر شد، اما هجوم سیل آسای این نقد ها (که گاه علنا به تخریب و اتهام زنی گرایش می یافت) در کنار هجمه فیزیکی وارد شده به برگزارکنندگان تجمع، نه فقط به جدایی و انفعال دامن نزد بلکه در «درون» جنبش زنان توانست به همگرایی بیانجامد البته این امر مهم و سرنوشت ساز از طریق مدیریت حوادث پس از تجمع به انجام رسید و صد البته با «همکاری ناآگاهانه» نیروی های انتظامی.
در آن روزها با روی کار آمدن دولت جدید، بسیاری از گروه های جنبش زنان در «لاک» خود فرو رفته بودند و انگار نمی خواستند از این لاک بیرون بیایند یا «شرایط» را برای برگزاری تجمع مسالمت آمیز آماده نمی دیدند. برخی از اصلاح طلبان نیز که خود در انتخابات شکست خورده بودند سعی داشتند گروه های زنان نزدیک به خود را به این امر قانع کنند که با توجه به شکست اصلاح طلبان بهتر است زنان هوادارشان نیز ساکت بمانند تا آنها در دوره بعد با گرفتن پست های اجرایی، شرایط را برای فعال شدن دیگرباره جنبش زنان آماده سازند. این گفتمان البته با توجه به ترس ایجاد شده در شرایط سخت و دشوار پس از روی کار آمدن دولت جدید، تقریبا غالب شده بود و در نتیجه بخشی از نیروهای جنبش زنان را (که به اصلاح طلبان نزدیکی بیشتری داشتند یا تحت تاثیر گفتمان آنان خود را تعریف می کردند) عملا منفعل ساخته بود.
گروه های مختلف سیاسی دیگر نیز که عمدتا جنبش زنان و لااقل گروهی از فعالان جنبش زنان را به خود وابسته می دیدند به شدت توصیه می کردند که وقتی آن ها دست از فعالیت کشیده اند بهتر است زنان شان نیز همین کار را انجام دهند و از مدل آن ها پیروی کنند. زیرا آنان با توجه به «تجربه» می دانند که وقت برگزاری تجمع های صلح جویانه و مقاومت مدنی (و پرداخت هزینه) نیست.
اما گروه هایی از زنان و مردان عدالت خواه که تصمیم به برگزاری تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر گرفته بودند (با آگاهی از هزینه های احتمالی آن)، به تجربه دریافته بودند که اتفاقا موقع مناسبی برای نشان دادن استقلال جنبش زنان از احزاب و جناح های سیاسی است. و اگر برای احزاب سیاسی شرایط به گونه ای است که نباید یا نمی توانند فعالیت سیاسی خود را ادامه دهند، اما زنان می توانند با رفتاری آگاهانه و مسالمت جویانه، استقلال خواسته های خود را نشان دهند و به همه بگویند که خواسته های آنان ربطی به این دولت یا آن دولت ندارد، تا از این طریق بتوانند خود را بازسازی کرده و فعالیت های خود را تداوم بخشند زیرا اگر قرار باشد فعالیت های جنبش زنان با فعالیت های احزاب سیاسی گره بخورد این روند نه تنها ضرباتی را به جنبش زنان وارد می کند، بلکه در آینده نیز زنان هیچ گاه به خواسته های خود نخواهند رسید زیرا این سایه گزینی در جنبش زنان تداوم خواهد یافت و هرگز نخواهند توانست روی پای خود بایستند. شاید تکرار و یادآوری این نکته بدیهی در آن زمان برای همگی مان اهمیت داشت که: مسئله زنان هرچند از درگیری های سیاسی متاثر می شود اما همه هستی جنبش زنان محدود به این تلاطم ها نیست و اگر «جنبشی مستقل» می خواهیم پس ناگزیر از پذیرش هزینه های آن نیز هستیم.
با توجه به این فرایند طی شده می توان نتیجه گرفت که تصمیم برای برگزاری تجمع 22 خرداد میدان هفت تیر، به نوعی می تواند به عنوان تبلور استقلال خواهی جنبش زنان از احزاب و جناح های سیاسی و درگیری های بین آنان، قلمداد شود. همچنین نشانه فراروری خواسته های زنان از «گفتمان قدرت» و ارتقاء به «ساحت زندگی روزمره» به حساب آید. این حرکت استقلال طلبانه در حقیقت با تجمع 22 خرداد میدان هفت تیر خود را تثبیت کرد و به تدریج حق اهلیت کسب کرد تا جایی که در ماه های بعد، تاثیر دستاوردهای عینی این حرکت بر زندگی روزمره کنشگران را به عنوان «ارزش» های پایدار و مورد قبول افکار عمومی، به تدریج بر دیگر لایه های جنبش زنان نیز گسترش داد. گرچه هنوز هم سخنان «پدرانه» مردان سیاست را می شنویم که ندای بازگشت جنبش زنان به زیر سایه خود را سر می دهند.
به هرحال تلاش برای مرزبندی استقلال خواهانه بخشی از نیروهای جنبش زنان، تنش های بسیاری آفرید. بسیاری از گروه های سیاسی کوشیدند تا به زنان ثابت کنند بدون چتر حمایتی آنان جنبش زنان هیچ است، آن ها به جد بنا داشتند که جلوی این حرکت صلح آمیز را سد کند. از این رو می بینیم که به یکباره برخلاف دیگر تجمعات زنان در سال های گذشته که به هرحال دارای خاستگاه هایی در درون گروه های مختلف سیاسی بود، این بار فعالان زن متمایل به این گروه های سیاسی حاضر به همراهی نشدند و حتا گاه همراه با موضع گیری گروه سیاسی خود به مخالفت های علنی و حتا ایراد اتهام های ناروا به فعالان مدافع برگزاری تجمع پرداختند. درحالی که فقط زنانی در مقابل این گفتمان (که عمدتا از سوی مردان سیاست مطرح شده بود و توسط روزنامه نگاران در افکار عمومی گسترش می یافت) مقاومت می کردند که عمدتا از خاستگاه جنبش مستقل زنان بودند.
این گفتمان بازدارنده در جهت تخریب فعالان مستقل و ممانعت از برگزاری تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر، در مجموع باعث شد که برگزاری این تجمع از نگاه بسیاری کسان، به عنوان واگرایی کامل جنبش زنان به نمایش درآمد. هرچند به راستی در ابتدا این واگرایی رخ می نمود اما به عکس این نمادپردازی های اغراق آمیز، اتفاقا تجمع 22 خرداد باعث انسجام کامل نیروهای فعال «در درون» جنبش زنان گردید. در واقع اگر «به لحاظ بیرونی» تجمع 22 خرداد هفت تیر نشانه واگرایی و تضاد شدید جلوه کرده بود، در «درون» جنبش زنان این تجمع سبب ساز همگرایی و فعالیت گسترش یابنده و انسجام نیروهای درونی جنبش زنان (و حتا جذب نیروهای تازه نفس) شد.
بخشی از این موفقیت (انسجام درونی) به دلیل عملکرد خشونت آمیز نیروی انتظامی به دست آمد. زیرا عملکرد خشونت بار نیروی انتظامی سبب شد که برگزارکنندگان این تجمع بیش از پیش ناچار از پشتیبانی و همبستگی و همدلی با یکدیگر شوند. در واقع هنگامی که خشونت ها شدت می یابد به صورت «مقطعی» نیروهای خشونت دیده، انسجام می یابند. زیرا پناه و راه دیگری ندارند. اگر در 22 خرداد سال قبل (مقابل دانشگاه تهران) سیاست های نرم، پنهان و هوشمندانه نیروهای امنیتی تاثیر واگرایانه بر ادامه فعالیت های بعدی جنبش زنان گذاشت، ولی عملکرد خشونت آمیز و عریان نیروی انتظامی در میدان هفت تیر باعث انسجام هرچه بیشتر فعالان جنبش زنان(چه موافقان و چه مخالفان این تجمع ) شد. اما این انسجام اولیه که معمولا ناپایدار و «مقطعی» باقی می ماند با مدیریت زنانه ی فعالان این تجمع، طی ماه های بعد، به مسیری هدایت شد که تداوم این همگرایی مقطعی را تثبیت کرد و به وسیله کمپین یک میلیون امضاء، استمرار بخشید.
تولد «کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» که عمدتا از سوی برگزارکنندگان تجمع 22 خرداد میدان هفت تیر، مطرح و آغاز شد سبب گردید انرژی آزاد شده ناشی از تجمع را به کانالی هدایت کند که به یک دستاورد بزرگ و «دنباله دار» برای جنبش حق خواهانه زنان بیانجامد (به نظرم می توانیم امیدوار باشیم که این مدل تازه و نوین مبارزه مدنی یعنی گفتگوی چهره به چهره تا دهه های آینده، به جهش های گوناگون خود ادامه دهد).
در واقع هرچند در بیرون، تجمع 22 خرداد 1385 نشانه بی برنامگی جلوه کرده بود اما در درون، اصلا چنین نبود. زیرا در نگاه بعضی کسان «برنامه داشتن» صرفا به معنای برگزاری «درست» خود روز تجمع قلمداد می شود در صورتی که برگزاری «درست» و بی نقص یک تجمع اعتراضی توسط هیچ گروهی (حتا با هزاران برنامه ریزی دقیق و از پیش تدارک شده) در فضایی «مملو از غبار لزج امنیتی» و جو ارعاب و تهدید، اصولا امکان پذیر نیست. با این حال، انبوه برگزارکنندگان در یک پروسه درازمدت به همان منتقدان، ثابت کردند که تجمع میدان هفت از تمامی تجمعات پیش از خود اتفاقا از برنامه ریزی آگاهانه و منسجم تری برخوردار بوده است.
به هرحال گروه های تجمع کننده در 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر با همراهی و حمایت جنبش دانشجویی و حضور نیروهای تازه نفس (نسل پنجمی ها) که به جنبش زنان وارد شده بودند بالاخره توانستند انرژی آزاد شده حاصل از آن تجمع را به نیرویی سازنده در کمپین یک میلیون امضاء مبدل کنند. مدیریت و برنامه ریزی شان نسبت به تجمع های سال های پیش، از نقایص کمتری برخوردار بود، و بسیار بهتر از سال های گذشته توانستند مشکلات و پیچیدگی ها را هضم کنند.
در واقع اگر در تجمع 22 خرداد 1384 مقابل دانشگاه تهران و بی برنامگی مان پس از تجمع (به دلیل نداشتن تجربه) باعث شد که برخی از نیروهایی که در آن تجمع حضور یافته بودند نتوانند به بدنه جنبش زنان جذب شوند و یا آن هایی که در شهرستان ها نام شان را پای فراخوان گذاشته بودند به خاطر هزینه های ناشی از فشارهای بعدی و پنهان نیروهای حافظ نظم موجود، از آن به بعد در فعالیت های جنبش زنان شریک نشدند و به قول معروف «پا پس کشیدند»، اما در سالروز تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر، اکثر کسانی که هزینه پرداختند، با تبدیل هزینه هایشان به دستاوردی اجتماعی و گسترده تر (کمپین یک میلیون امضاء)، مشتاق تر به فعالیت و مشارکت داوطلبانه در پهنه جنبش زنان ادامه دادند.
اما این تنها تاثیر نبود، زیرا کسب همین دستاوردها از این تجمع باعث شد که نیروهای مختلف در درون جنبش زنان (که حتا مخالف برگزاری این تجمع بودند)، با توجه به انعکاس بسیار وسیعی که برگزاری این تجمع تاریخی و هزینه پردازی بخشا آگاهانه مدافعان حقوق برابر، در افکار عمومی پیدا کرد، آن ها نیز توانستند نیرو بگیرند و بار دیگر با شادابی و امید به تحقق خواسته های انسانی و حداقلی شان، خود را بازسازی کنند. جمع هایی نیز که در «لاک» خود فرو رفته بودند همگی پس از سالروز 22 خرداد میدان هفت تیر و طرح شدن گسترده بحث زنان در عرصه عمومی و رسانه ها، خوشبختانه در گروه ها و کمپین های گوناگون فعال شدند، وب سایت هایشان دوباره فعال شد، و برخی از آن ها بار دیگر قلم به دست گرفتند. در واقع فریاد استقلال خواهی گروه هایی از جنبش زنان که با تحمل درد تهمت و رنج فراوان در میدان هفت تیر اتفاق افتاد _ درد و رنجی که هر نوع استقلال طلبی (چه به صورت فردی و چه جمعی) معمولا با آن مواجه می شود _ اما با مدیریت پس از تجمع، این استقلال خواهی به بار نشست یعنی باعث شد گروه های دیگر نیز اعتماد به نفس دوباره ای بیابند و استقلال خواهی جنبش زنان را به رسمیت بشناسند و به این طریق گروه های خود را بازسازی کنند
.در این فرایند زندگی ساز بود که مشاهده کردیم چندین و چند گروه منسجم و همگرا به وجود آمد و همان کسانی که سال قبل این ایده را نمی پذیرفتند که: «به راستی ضرورتی وجود ندارد که طیف های بسیار متنوع با توجه به شرایط سخت اجتماعی، همگی شان لزوما زیر یک سقف گرد هم آیند، بلکه گروه هایی که همگراتر هستند می توانند با یکدیگر همکاری و مشارکت کنند و به این طریق «هم اندیشی های مختلف از طیف های متفاوت» ایجاد شود که همدیگر را تکمیل می کنند» سرانجام آن ایده را طی پروسه ای که شرح آن رفت، پذیرفتند. چنین بود که فضای سردرگمی و انفعال با تکانه عظیم 22 خرداد 1385 در میدان هفت تیر شکسته شد و بار دیگر جریان های مختلف جنبش زنان به صورت نیروهای مستقل اما همگرا، جان دوباره گرفتند.

تجمع روز جهانی زن در میدان بهارستان: تثبیت موقعیت فعالان جوان در جنبش زنان
اما آخرین تجمع اعتراضی جنبش زنان در سال گذشته (1385) برگزاری تجمع 8 مارس (روز جهانی زن) در میدان بهارستان بود. که خود تحولی مثبت در مدیریت و راهبری جنبش زنان ایجاد کرد. بازتاب بیرونی این تجمع البته بسیار محدود بود زیرا یک هفته پیش از آن (در 13 اسفند) دستگیری گسترده 33 نفر از فعالان جنبش زنان در مقابل دادگاه انقلاب اتفاق افتاده بود. اما به لحاظ تاثیر مثبت و ماندگار آن در روابط درونی جنبش زنان بسیار گسترده و پر برکت بود. در واقع این تجمع به دلیل عدم حضور «سابقه دارترها»ی جنبش زنان، فضای کثرت گرا و باز را برای کنشگران مستقل، تازه نفس و جوان جنبش زنان (جوان چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کمتر در جنبش زنان) ایجاد کرد. در واقع ایجاد این فضای آزاد و رها از سایه «تجربه دارترها» (که عمدتا در زندان بودند یا در بیرون از زندان مخالف برگزاری این تجمع بودند) باعث آزادی عمل فعالان جوان و کمتر شناخته شده جنبش زنان شد و آنان توانستند تصمیم گیری، مدیریت و اجرای این تجمع را خود به نحو احسنت برعهده بگیرند، و به رغم فضای خشن و امنیتی، با موفقیت بی سابقه ای به سرانجام رسانند.
انگار در بعضی مواقع، «غیبت»، بهتر از حضور می تواند تاثیر مثبت داشته باشد زیرا مشاهده کردیم که تجمع 8 مارس میدان بهارستان که در غیبت سابقه دارترها برگزار شد «نقطه عطفی» بود برای حضور موثر فعالان جوان یا کمتر شناخته شده جنبش زنان، در نتیجه به تثبیت جایگاه این نیروهای جدیدتر جنبش زنان منجر شد. زیرا این نیروهای تازه نفس، به رغم حاکمیت فضای غبارآلود و سردرگم (ناشی از زندانی شدن ناگهانی 33 تن از فعالان جنبش زنان)، با عزمی راسخ و پایداری در خور تحسین، و صد البته تشخیص درست «نیاز زمان»، موفق شدند تجمع مسالمت آمیز و مدنی را با بسیج نیروهای مختلف، در میدان بهارستان تهران سازمان دهند، تجمعی که به نظر من در آن شرایط بعید می نمود که از عهده «سابقه دارتر» برآید. موفقیت در برگزاری تجمع صلح جویانه میدان بهارستان همچنین باعث شد که این بخش تازه نفس از جنبش زنان اعتماد به نفس بگیرد و نقش موثر خود را در جنبش زنان تثبیت کند. این البته اتفاق مبارکی بود که جنبش زنان را هرچه گسترده تر کرد و باعث جذب هرچه بیشتر نیروهای جوان به جنبش زنان شد.

سخن آخر
در این نوشته سعی کردم که تاثیر تجمع های مسالمت آمیز زنان در دو ساله اخیر را در انسجام یا عدم انسجام درونی جنبش زنان به طور موجز و مختصر مورد مطالعه قرار دهم. زیرا در بررسی کنش های جمعی و اعتراضی، بحث شیوه برگزاری تجمع و تاثیر آن در عرصه عمومی، فقط یک بخش قضیه است بخش دیگر اما، بخش دیگر، تاثیرات درونی چنین حرکت هایی بر روابط درونی جنبش زنان است.
در این نوشته، همچنین تلاش کردم تا نشان دهم هر تجمعی فارغ از تاثیرات بیرونی آن (که به نظرم هر کدام از این تجمعات تاثیر شگرف خود را بر اعتلای جنبش زنان گذاشته اند) اما با توجه به عوامل و حوادث پیش بینی ناپذیر و گفتمان های ایجاد شده پس از برگزاری آن ها، حامل تاثیرات متفاوتی «بر خود کنشگران جنبش زنان» بوده اند، در نتیجه، بررسی این موضوع ما را به این بصیرت مجهز می کند که در آینده، بهتر بتوانیم از فرصت های ناب و شایسته ای که تجمع های مسالمت آمیز (که با دشواری و صرف هزینه های بسیار صورت می گیرد) و در اختیار کنشگران جنبش زنان قرار می دهد، بهره ببریم. و سرانجام، تکرار این نکته شاید ضروری باشد که خود من به عنوان یکی از اعضای جنبش زنان که کم و بیش در تصمیم گیری ها و برگزاری تمامی این تجمعات حضور داشته ام، بی شک خود را در بروز اشکالات و نقایص ذکر شده مقصر و سهیم می دانم و از این رو امیدوارم موارد ذکر شده، برای هیچ یک از یاران جنبش زنان سوء تفاهم به وجود نیاورد.